معنی فارسی propositionally
B1به طور پیشنهادی، به معنای بیان یا طرح ایدهها به نحوی که برای بررسی منطقی مناسب باشد.
In a manner that expresses a proposal or proposition.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور پیشنهادی در مورد شرایط توافق صحبت کرد.
مثال:
He spoke propositionally about the terms of the agreement.
معنی(example):
استدلال به گونهای پیشنهاد شده بود که روشنی را افزایش دهد.
مثال:
The argument was framed propositionally to enhance clarity.
معنی فارسی کلمه propositionally
:
به طور پیشنهادی، به معنای بیان یا طرح ایدهها به نحوی که برای بررسی منطقی مناسب باشد.