معنی فارسی proppy
B1در اصطلاح عامیانه، به معنای داشتن جنبههای زیبا و خوشسلیقه است.
Having a certain stylish or decorative quality.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختمان دارای سبک بسیار پرپی بود.
مثال:
The building had a very proppy style.
معنی(example):
لباس او برای این مناسبت کمی بیش از حد پرپی بود.
مثال:
Her dress was a bit too proppy for the occasion.
معنی فارسی کلمه proppy
:
در اصطلاح عامیانه، به معنای داشتن جنبههای زیبا و خوشسلیقه است.