معنی فارسی proprovincial
B1پروپرینسیال، به وضعیت یا کیفیت یک استان یا منطقه اشاره دارد و معمولاً به محلی بودن و حاکمیت محلی مرتبط است.
Relating to or characteristic of a province; emphasizing local affairs.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دیدگاه پروپرینسیال بر حاکمیت محلی تأکید دارد.
مثال:
The proprovincial view emphasizes local governance.
معنی(example):
او نسبت به مسائل جامعه نگرش پروپرینسیالی دارد.
مثال:
She has a proprovincial attitude towards community issues.
معنی فارسی کلمه proprovincial
:
پروپرینسیال، به وضعیت یا کیفیت یک استان یا منطقه اشاره دارد و معمولاً به محلی بودن و حاکمیت محلی مرتبط است.