معنی فارسی propunishment
B1تنبیهی که به طور مستقیم و فوری دنبال یک رفتار صادر میشود.
Punishment that is administered directly and immediately following a behavior.
- NOUN
example
معنی(example):
نظریه تنبیه فوری پیشنهاد میکند که بین انگیزش و نتایج توازن وجود داشته باشد.
مثال:
The theory of propunishment suggests a balance between motivation and consequences.
معنی(example):
ما تأثیرات تنبیه فوری بر رفتار را مورد مطالعه قرار دادیم.
مثال:
We studied the effects of propunishment on behavior.
معنی فارسی کلمه propunishment
:
تنبیهی که به طور مستقیم و فوری دنبال یک رفتار صادر میشود.