معنی فارسی proselyted

B1

به مذهب جدید بازگردانده، به معنای کوشش برای تبدیل دیگران به یک مذهب یا عقیده دیگر.

Converted or attempted to convert someone to a different religion or belief.

verb
معنی(verb):

To proselytize.

example
معنی(example):

او چندین نفر را با موفقیت به مذهب خود بازگرداند.

مثال:

He successfully proselyted several members to his faith.

معنی(example):

آنها در جوامع مختلف در سرتاسر کشور به بازگشت به مذهب پرداختند.

مثال:

They have proselyted in various communities across the country.

معنی فارسی کلمه proselyted

: معنی proselyted به فارسی

به مذهب جدید بازگردانده، به معنای کوشش برای تبدیل دیگران به یک مذهب یا عقیده دیگر.