معنی فارسی prosify

B1

نثر کردن، تبدیل شعر یا متون دیگر به نثر و ساده‌تر کردن آنها.

To convert a work into prose form, making it more accessible

example
معنی(example):

نویسنده تصمیم گرفت شعر را به نثر تبدیل کند تا به مخاطبان بیشتری دسترسی پیدا کند.

مثال:

The author decided to prosify the poem for a wider audience.

معنی(example):

او هدفش این است که ایده‌های پیچیده را به نثر تبدیل کند تا درک آنها آسان‌تر شود.

مثال:

He aims to prosify complex ideas for easier comprehension.

معنی فارسی کلمه prosify

: معنی prosify به فارسی

نثر کردن، تبدیل شعر یا متون دیگر به نثر و ساده‌تر کردن آنها.