معنی فارسی protestantishly
B2به طور پروتستانتی، به نحوی مشابه با اخلاق یا رفتار پروتستان.
In a manner characteristic of Protestants.
- ADVERB
example
معنی(example):
او درباره اصلاحات مورد نیاز به طور پروتستانتی صحبت کرد.
مثال:
He spoke protestantishly about the reforms needed.
معنی(example):
دیدگاههای پروتستانتی او در سخنرانیاش مشهود بود.
مثال:
Her protestantishly views were evident in her speech.
معنی فارسی کلمه protestantishly
:
به طور پروتستانتی، به نحوی مشابه با اخلاق یا رفتار پروتستان.