معنی فارسی protogalaxy

B2

یک نوع کهکشان ابتدایی که در مراحل اولیه شکل‌گیری خود قرار دارد و می‌تواند به کهکشان‌های کامل تبدیل شود.

An early stage in the formation of a galaxy.

noun
معنی(noun):

A cloud of gas which is starting to form a galaxy.

example
معنی(example):

پروتوکهکشان یک شکل اولیه از کهکشان در جهان است.

مثال:

A protogalaxy is an early form of a galaxy in the universe.

معنی(example):

دانشمندان پروتوکهکشان‌ها را برای درک تشکیل کهکشان مطالعه می‌کنند.

مثال:

Scientists study protogalaxies to understand galaxy formation.

معنی فارسی کلمه protogalaxy

: معنی protogalaxy به فارسی

یک نوع کهکشان ابتدایی که در مراحل اولیه شکل‌گیری خود قرار دارد و می‌تواند به کهکشان‌های کامل تبدیل شود.