معنی فارسی protonematoid

B1

پروتونماتوی به اشکالی اطلاق می‌شود که شبیه به پروتونماتا هستند ولی ممکن است در انواع مختلفی از خزه‌ها وجود داشته باشند.

Resembling or relating to the structures characteristic of protonemata.

example
معنی(example):

پژوهشگر یک مورفولوژی پروتونماتوی را در گونه‌های خاص خزه توصیف کرد.

مثال:

The researcher described a protonematoid morphology in particular moss species.

معنی(example):

اشکال پروتونماتوی می‌توانند در انواع مختلف خزه به شدت متفاوت باشند.

مثال:

Protonematoid forms can vary greatly among different moss types.

معنی فارسی کلمه protonematoid

: معنی protonematoid به فارسی

پروتونماتوی به اشکالی اطلاق می‌شود که شبیه به پروتونماتا هستند ولی ممکن است در انواع مختلفی از خزه‌ها وجود داشته باشند.