معنی فارسی protoprotestant

B2

پروتوپروتستان به جنبش‌ها و ایده‌هایی اشاره دارد که منجر به شکل‌گیری پروتستانتیسم و اصلاحات در دین مسیحیت شدند.

The early movements and ideas that contributed to the formation of Protestantism.

example
معنی(example):

جنبش پروتوپروتستان برای اصلاحات بعدی زمینه‌سازی کرد.

مثال:

The protoprotestant movement laid the groundwork for later reforms.

معنی(example):

بسیاری از ایده‌های پروتوپروتستان بر تفکر دینی مدرن تأثیر گذاشته است.

مثال:

Many protoprotestant ideas influenced modern religious thought.

معنی فارسی کلمه protoprotestant

: معنی protoprotestant به فارسی

پروتوپروتستان به جنبش‌ها و ایده‌هایی اشاره دارد که منجر به شکل‌گیری پروتستانتیسم و اصلاحات در دین مسیحیت شدند.