معنی فارسی protractile

B1

قابل کشش، به ویژگی جانداران یا اشیاء اشاره دارد که می‌توانند به سمت جلو کشیده شوند.

Capable of being extended or drawn out.

adjective
معنی(adjective):

That can be protracted.

مثال:

A cat's claws are protractile.

example
معنی(example):

زبان قابل کشش آفتاب‌پرست کمک می‌کند تا حشرات را بگیرد.

مثال:

The protractile tongue of the chameleon helps it catch insects.

معنی(example):

برخی از قورباغه‌ها فک‌های قابل کشش دارند تا طعمه بخورند.

مثال:

Certain frogs have protractile jaws for eating prey.

معنی فارسی کلمه protractile

: معنی protractile به فارسی

قابل کشش، به ویژگی جانداران یا اشیاء اشاره دارد که می‌توانند به سمت جلو کشیده شوند.