معنی فارسی proudful

B2

مغرور، به خود میبالید و افتخار می‌کرد.

Exhibiting a sense of pride or self-satisfaction.

example
معنی(example):

پس از موفقیتش، او با حالتی مؤمنانه و مغرورانه راه رفت.

مثال:

He walked with a proudful demeanor after his accomplishment.

معنی(example):

لبخند مغرورانه او نشان می‌داد که چقدر از کار خود راضی است.

مثال:

Her proudful smile showed how pleased she was with her work.

معنی فارسی کلمه proudful

: معنی proudful به فارسی

مغرور، به خود میبالید و افتخار می‌کرد.