معنی فارسی provicariate

B1

یک تقسیم اداری در کلیسا که شامل چندین کلیسای محلی می‌شود و به نظارت بر امور آن‌ها می‌پردازد.

An administrative division in the church that includes several local churches managed together.

example
معنی(example):

مناطق مجاز سازماندهی شده تا کلیساهای محلی را زیر نظر داشته باشد.

مثال:

The provicariate was established to oversee local churches.

معنی(example):

او در چارچوب نمایندگی برای اجرای سیاست‌های جدید کار می‌کرد.

مثال:

She worked within the provicariate to implement new policies.

معنی فارسی کلمه provicariate

: معنی provicariate به فارسی

یک تقسیم اداری در کلیسا که شامل چندین کلیسای محلی می‌شود و به نظارت بر امور آن‌ها می‌پردازد.