معنی فارسی psychically

B1

روانی، به لحاظ روحی و احساسی مرتبط است.

In a manner related to the mind or spirit.

example
معنی(example):

او نسبت به احساسات دیگران به طور روحی حساس بود.

مثال:

She was psychically attuned to the emotions of others.

معنی(example):

او احساس ارتباط روحی با نیاکانش داشت.

مثال:

He felt psychically connected to his ancestors.

معنی فارسی کلمه psychically

: معنی psychically به فارسی

روانی، به لحاظ روحی و احساسی مرتبط است.