معنی فارسی psychoanalyzed
B1روانتحلیل شده، به حالتی اشاره دارد که فرد تحت فرایند روانتحلیل قرار گرفته و احساسات و الگوهای فکریاش بررسی شده است.
Having undergone the process of psychoanalysis.
- verb
verb
معنی(verb):
To practice psychoanalysis (on).
example
معنی(example):
پس از اینکه روانتحلیل شد، او حس کرد که بار سنگینی از دوشش برداشته شده است.
مثال:
After being psychoanalyzed, she felt a weight lifted off her shoulders.
معنی(example):
او بهمدت چندین ماه روانتحلیل شد تا مشکلات اضطرابش را حل کند.
مثال:
He was psychoanalyzed for several months to address his anxiety issues.
معنی فارسی کلمه psychoanalyzed
:
روانتحلیل شده، به حالتی اشاره دارد که فرد تحت فرایند روانتحلیل قرار گرفته و احساسات و الگوهای فکریاش بررسی شده است.