معنی فارسی psychopathologically

B1

به نحوی که به تحلیل رفتارها و اختلالات روانی مرتبط باشد.

In a manner relating to the study of psychological disorders.

example
معنی(example):

او داده‌ها را به صورت روان‌پریشانه تحلیل کرد.

مثال:

She analyzed the data psychopathologically.

معنی(example):

نشانه‌ها به صورت روان‌پریشانه مورد توجه قرار گرفتند.

مثال:

The symptoms were addressed psychopathologically.

معنی فارسی کلمه psychopathologically

: معنی psychopathologically به فارسی

به نحوی که به تحلیل رفتارها و اختلالات روانی مرتبط باشد.