معنی فارسی psychophysical
B1مربوط به تعامل بین جنبههای روانی و فیزیکی تجربههای حسی.
Relating to the relationship between physical stimuli and the sensations produced.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آزمایشهای روانفیزیکی معمولاً ادراک انسان را اندازهگیری میکنند.
مثال:
Psychophysical experiments often measure human perception.
معنی(example):
در مطالعات روانفیزیکی، محرکها برای تأثیر حسی خود آزمایش میشوند.
مثال:
In psychophysical studies, stimuli are tested for their sensory impact.
معنی فارسی کلمه psychophysical
:
مربوط به تعامل بین جنبههای روانی و فیزیکی تجربههای حسی.