معنی فارسی psychostatically
B1به طور رواننمائی به شیوهای اشاره دارد که دادههای روانی را در قالبهای آماری تحلیل میکند.
In a manner related to the statistical study of psychology.
- ADVERB
example
معنی(example):
دادهها به طور رواننمائی تحلیل شدند تا الگوها مشخص شوند.
مثال:
The data was analyzed psychostatically to reveal patterns.
معنی(example):
توصیف احساسات به صورت رواننمائی میتواند نتایج درمان را بهبود بخشد.
مثال:
Psychostatically describing emotions can improve therapy outcomes.
معنی فارسی کلمه psychostatically
:
به طور رواننمائی به شیوهای اشاره دارد که دادههای روانی را در قالبهای آماری تحلیل میکند.