معنی فارسی ptyalized

B1

بزاقی شده، به حالتی که تولید بزاق به طور مؤثر افزایش یافته است.

Having been induced to secrete saliva.

example
معنی(example):

پس از درمان، ناحیه به طور مؤثری پتیالیزه شد.

مثال:

After the treatment, the area was ptyalized effectively.

معنی(example):

جراح گزارش داد که بافت پتیالیزه شده است.

مثال:

The surgeon reported that the tissue had been ptyalized.

معنی فارسی کلمه ptyalized

: معنی ptyalized به فارسی

بزاقی شده، به حالتی که تولید بزاق به طور مؤثر افزایش یافته است.