معنی فارسی puckerooed

B1

عمل یا فرآیند یعنی پکرودن، موقعی که چیزی را به شکل مشخصی درآورده یا تغییر وضعیت می‌دهید.

Past tense of puckeroo, indicating the action of gathering or organizing in a playful way.

example
معنی(example):

آنها با خنده خود را در بازی پکرودند.

مثال:

They puckerooed their way through the game with laughter.

معنی(example):

او اسباب‌بازی‌ها را به طور مرتب جابجا کرد.

مثال:

He puckerooed the toys into a neat pile.

معنی فارسی کلمه puckerooed

: معنی puckerooed به فارسی

عمل یا فرآیند یعنی پکرودن، موقعی که چیزی را به شکل مشخصی درآورده یا تغییر وضعیت می‌دهید.