معنی فارسی pull a rabbit out of the hat
B2خارج کردن چیز غیرمنتظره و شگفتانگیز از جایی که به نظر نمیرسد، بیانگر مهارت در غافلگیری و ابتکار است.
To do something surprising or unexpected, especially to solve a problem suddenly.
- IDIOM
example
معنی(example):
جادوگر در طول نمایش یک خرگوش از کلاه بیرون آورد.
مثال:
The magician pulled a rabbit out of the hat during the show.
معنی(example):
او توانست به طور غیرمنتظره مشکل را حل کند.
مثال:
She managed to pull a rabbit out of the hat when she solved the problem unexpectedly.
معنی فارسی کلمه pull a rabbit out of the hat
:
خارج کردن چیز غیرمنتظره و شگفتانگیز از جایی که به نظر نمیرسد، بیانگر مهارت در غافلگیری و ابتکار است.