معنی فارسی pulpally
B1بهطور مرتبط با حالت یا وضعیت پالپ دندان.
In a manner relating to the pulp of a tooth.
- ADVERB
example
معنی(example):
دندانپزشک دندان را بهطور پالپالی درمان کرد تا از کشیدن آن جلوگیری کند.
مثال:
The dentist treated the tooth pulpalistically to save it from extraction.
معنی(example):
به لحاظ پالپالی، دندان علیرغم پوسیدگی در وضعیت خوبی بود.
مثال:
Pulpally, the tooth was in good condition despite the decay.
معنی فارسی کلمه pulpally
:
بهطور مرتبط با حالت یا وضعیت پالپ دندان.