معنی فارسی pumple

B1

پمپل کردن، فشار دادن یا نرم کردن یک ماده برای مخلوط شدن بهتر یا جلوگیری از جمع شدن آن.

To crush or soften something to facilitate blending or processing.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت میوه را پمپل کند تا آب‌گیری آن راحت‌تر شود.

مثال:

He decided to pumple the fruit to make it easier to juice.

معنی(example):

ما یاد گرفتیم چگونه خمیر را پمپل کنیم تا گلوله نشود.

مثال:

We learned how to pumple the dough to avoid lumps.

معنی فارسی کلمه pumple

: معنی pumple به فارسی

پمپل کردن، فشار دادن یا نرم کردن یک ماده برای مخلوط شدن بهتر یا جلوگیری از جمع شدن آن.