معنی فارسی punitionally
B1نوع مجازات یا اقدام که در راستای تنبیه فرد انجام میشود.
In a manner that involves punishment.
- ADVERB
example
معنی(example):
معلم او را به طور تنبیهی به خاطر شکستن قوانین مجازات کرد.
مثال:
The teacher penalized him punitionally for breaking the rules.
معنی(example):
به طور تنبیهی، قاضی تصمیم به تحمیل یک جریمه سنگین گرفت.
مثال:
Punitionally, the judge decided to impose a strict fine.
معنی فارسی کلمه punitionally
:
نوع مجازات یا اقدام که در راستای تنبیه فرد انجام میشود.