معنی فارسی punningly

B2

به شیوه‌ای که شامل بازی با کلمات و شوخی‌های کلامی باشد.

In a manner that involves wordplay or puns.

example
معنی(example):

او در طول گفتگو به طرز شوخی می‌کرد و باعث خنده همه شد.

مثال:

He spoke punningly during the conversation, making everyone laugh.

معنی(example):

کمدین به طرز شوخی به فیلم‌های معروف در نمایش خود اشاره کرد.

مثال:

The comedian punningly referenced famous movies in his routine.

معنی فارسی کلمه punningly

: معنی punningly به فارسی

به شیوه‌ای که شامل بازی با کلمات و شوخی‌های کلامی باشد.