معنی فارسی puntel

B1

کنترل یا نظارت بر یک فرآیند برای اطمینان از عملکرد صحیح.

A control mechanism or process that ensures proper functioning.

example
معنی(example):

کنترل دقیق برای موفقیت پروژه حیاتی است.

مثال:

The puntel is crucial for the project’s success.

معنی(example):

او بر روی کنترل تحقیق خود تمرکز می‌کند.

مثال:

She focuses on the puntel of her research.

معنی فارسی کلمه puntel

: معنی puntel به فارسی

کنترل یا نظارت بر یک فرآیند برای اطمینان از عملکرد صحیح.