معنی فارسی pupildom
B1وضعیت یا دورهای که شخص دانشآموز است.
The state or period of being a pupil or student.
- NOUN
example
معنی(example):
سالهای او در وضعیت دانشآموزی پر از یادگیری و رشد بود.
مثال:
His years in pupildom were filled with learning and growth.
معنی(example):
تجربیات زیادی در دوران دانشآموزیاش آیندهاش را شکل داد.
مثال:
Many experiences during his pupildom shaped his future.
معنی فارسی کلمه pupildom
:
وضعیت یا دورهای که شخص دانشآموز است.