معنی فارسی pupillary
B2مربوط به مردمک چشم، به ویژگی ها یا واکنشهای مردمک اشاره دارد.
Relating to or affecting the pupil of the eye.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پزشک واکنش مردمکی به نور را بررسی کرد.
مثال:
The doctor examined the pupillary response to light.
معنی(example):
واکنشهای مردمکی میتوانند وضعیت سلامتی عصبی را نشان دهند.
مثال:
Pupillary reflexes can indicate neurological health.
معنی فارسی کلمه pupillary
:
مربوط به مردمک چشم، به ویژگی ها یا واکنشهای مردمک اشاره دارد.