معنی فارسی puppify

B1

عملی که در آن چیزی به حالت شاداب و بازیگوش تبدیل می‌شود.

To transform or decorate something in a playful or puppy-like manner.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت خانه‌اش را با تزئینات بازیگوش توله‌سازی کند.

مثال:

She decided to puppify her home with playful decorations.

معنی(example):

برای توله‌سازی باغ، آنها اسباب بازی‌های رنگارنگی برای سگ‌ها اضافه کردند.

مثال:

To puppify the garden, they added colorful toys for the dogs.

معنی فارسی کلمه puppify

: معنی puppify به فارسی

عملی که در آن چیزی به حالت شاداب و بازیگوش تبدیل می‌شود.