معنی فارسی purblind
B2 /ˈpɜː(ɹ)blaɪnd/کم‌بین یا ناتوان در دیدن یا درک واضح و درست، به ویژه در موقعیت‌های پیچیده.
Partially blind or lacking insight, particularly in complex situations.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Partially blind.
معنی(adjective):
Near-sighted or dim-sighted.
معنی(adjective):
Lacking in discernment or understanding.
example
معنی(example):
نگرش او نسبت به این مسأله که کم‌بیناست، ناامیدکننده است.
مثال:
His purblind attitude towards the issue is frustrating.
معنی(example):
کم‌بین بودن می‌تواند بر توانایی درک کلیت موضوع تاثیر بگذارد.
مثال:
Being purblind can affect one's ability to see the full picture.
معنی فارسی کلمه purblind
:
کم‌بین یا ناتوان در دیدن یا درک واضح و درست، به ویژه در موقعیت‌های پیچیده.
