معنی فارسی puriform
B2پریفورم، وصفی برای اشیاء یا موجودات که به شکل یا ساختاری خاص اشاره دارد.
Having the form or shape of a purified or refined substance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شکل پریفورم شیء غیرمعمول بود.
مثال:
The puriform shape of the object was unusual.
معنی(example):
او ویژگیهای پریفورم گونه جدید را توصیف کرد.
مثال:
She described the puriform characteristics of the new species.
معنی فارسی کلمه puriform
:
پریفورم، وصفی برای اشیاء یا موجودات که به شکل یا ساختاری خاص اشاره دارد.