معنی فارسی purposelessness
B1وضعیتی که در آن فرد به هیچ هدف یا هدف مشخصی توجه ندارد.
The state of having no purpose.
- NOUN
example
معنی(example):
بیهدف بودن او به احساس ناامیدی منجر شد.
مثال:
His purposelessness led to feelings of despair.
معنی(example):
بیهدف بودن اقدامات او دوستانش را مبهوت کرد.
مثال:
The purposelessness of his actions baffled his friends.
معنی فارسی کلمه purposelessness
:
وضعیتی که در آن فرد به هیچ هدف یا هدف مشخصی توجه ندارد.