معنی فارسی purringly

B1

به‌صورت خرخرکنان، با صدای آرام و ملایم.

In a manner that resembles purring, often used to describe soft and soothing speech.

example
معنی(example):

کودک گربه به‌طور خرخرکنان در دامن من جا گرفت.

مثال:

The kitten purred purringly as it nested in my lap.

معنی(example):

او به‌طور خرخرکنان صحبت کرد، گویی می‌خواهد همه را آرام کند.

مثال:

She spoke purringly, as if trying to calm everyone down.

معنی فارسی کلمه purringly

: معنی purringly به فارسی

به‌صورت خرخرکنان، با صدای آرام و ملایم.