معنی فارسی pusgut

B1

مناطق یا قسمت‌های مختلف بدن که حاوی عفونت و ترشحات هستند.

A part of the body affected by pus or infection.

example
معنی(example):

دامپزشک پوزگوت حیوان آسیب‌دیده را معاینه کرد.

مثال:

The veterinarian inspected the pusgut of the injured animal.

معنی(example):

پوزگوت معمولاً نشانه‌ای از عفونت جدی است.

مثال:

A pusgut is often a sign of serious infection.

معنی فارسی کلمه pusgut

: معنی pusgut به فارسی

مناطق یا قسمت‌های مختلف بدن که حاوی عفونت و ترشحات هستند.