معنی فارسی push-starting
B1روش راه انداختن وسیله نقلیه با استفاده از نیروی انسانی برای حرکت ابتدا و سپس اشتغال موتور.
The act of starting a vehicle by pushing it to gain momentum before engaging the engine.
- verb
verb
معنی(verb):
To start a motor car by pushing it (in neutral) and engaging a gear when it has sufficient velocity
example
معنی(example):
مکانیک روش استارت زدن با فشار را نشان داد.
مثال:
The mechanic demonstrated push-starting the car.
معنی(example):
بعد از اینکه باتری تمام شد، مجبور شدیم به استارت زدن با فشار روی بیاوریم.
مثال:
After the battery died, we had to resort to push-starting.
معنی فارسی کلمه push-starting
:
روش راه انداختن وسیله نقلیه با استفاده از نیروی انسانی برای حرکت ابتدا و سپس اشتغال موتور.