معنی فارسی pushy
B1 /ˈpʊ.ʃi/پرهیزگار و خشن، به فردی اطلاق می‌شود که به صورت مکرر و در حدی غیرقابل قبول بر دیگران فشار می‌آورد.
Excessively aggressive or aggressive in persuading others, often to the point of being unpleasant.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Aggressively ambitious; overly assertive, bold or determined.
مثال:
Parents are ruining school sports days by being pushy and overbearing, a survey suggests. BBC
example
معنی(example):
این فروشنده خیلی پرخاشگر بود و مشتریان را فراری داد.
مثال:
The salesman was too pushy and scared away the customers.
معنی(example):
پرخاشگری می‌تواند بر روابط در محل کار تاثیر منفی بگذارد.
مثال:
Being pushy can harm relationships at work.
معنی فارسی کلمه pushy
:
پرهیزگار و خشن، به فردی اطلاق می‌شود که به صورت مکرر و در حدی غیرقابل قبول بر دیگران فشار می‌آورد.
