معنی فارسی put-off

B2

در زبان انگلیسی، به معنای چیزی که باعث عدم جذب یا دلسردی می‌شود.

Something that induces a feeling of aversion or distaste.

example
معنی(example):

امتحان برای بسیاری از دانش‌آموزان دلسردکننده بود.

مثال:

The exam was a put-off for many students.

معنی(example):

نگرش او در طول بحث دلسردکننده بود.

مثال:

Her attitude was a put-off during the discussion.

معنی فارسی کلمه put-off

: معنی put-off به فارسی

در زبان انگلیسی، به معنای چیزی که باعث عدم جذب یا دلسردی می‌شود.