معنی فارسی put-puts

B1

عمل گذاشتن یا قرار دادن چیزی در مکانی مشخص.

The act of placing something in a particular position.

example
معنی(example):

زمانی که برنده می‌شود، معمولاً جوایز خود را در پس‌انداز می‌گذارد.

مثال:

When he wins, he often puts his winnings into savings.

معنی(example):

او اعتمادش را به دوستانش می‌گذارد.

مثال:

She puts her trust in her friends.

معنی فارسی کلمه put-puts

: معنی put-puts به فارسی

عمل گذاشتن یا قرار دادن چیزی در مکانی مشخص.