معنی فارسی put-putted

B1

عمل زدن توپ با استفاده از باشگاه در گلف کوچک.

The past tense of putting the ball in miniature golf.

example
معنی(example):

او توپ را درست به گودال زد.

مثال:

He put-putted the ball right into the hole.

معنی(example):

او با دقت پات-پات کرد و بازی را برد.

مثال:

She put-putted with precision and won the game.

معنی فارسی کلمه put-putted

: معنی put-putted به فارسی

عمل زدن توپ با استفاده از باشگاه در گلف کوچک.