معنی فارسی put-somebody-off-his-stroke

B1

دلسرد شدن، در شرایطی که فرد نمی‌تواند به خوبی تمرکز کند یا عملکرد خود را به خوبی انجام دهد.

To lose one's confidence or ability to perform due to external pressures or criticism.

example
معنی(example):

این انتقاد واقعاً او را در حین اجرا دلسرد کرد.

مثال:

The criticism really put him off his stroke during the performance.

معنی(example):

او آن‌قدر عصبی بود که در مسابقه نهایی از فرم خود خارج شد.

مثال:

She was so nervous that it put her off her stroke in the final match.

معنی فارسی کلمه put-somebody-off-his-stroke

: معنی put-somebody-off-his-stroke به فارسی

دلسرد شدن، در شرایطی که فرد نمی‌تواند به خوبی تمرکز کند یا عملکرد خود را به خوبی انجام دهد.