معنی فارسی put-someone-in-his-place

B1

به معنی یادآوری مرزها یا محدودیت‌ها به کسی است که حد خود را فراموش کرده است.

To assert authority or correct someone who is behaving inappropriately or overstepping boundaries.

example
معنی(example):

وقتی او او را قطع کرد، او او را سر جای خودش گذاشت.

مثال:

When he interrupted her, she put him in his place.

معنی(example):

مدیر مجبور شد کارمند را به خاطر نظرات بی‌احترامی که گفت، سر جای خودش بگذارد.

مثال:

The manager had to put the employee in his place after the disrespectful comments.

معنی فارسی کلمه put-someone-in-his-place

: معنی put-someone-in-his-place به فارسی

به معنی یادآوری مرزها یا محدودیت‌ها به کسی است که حد خود را فراموش کرده است.