معنی فارسی puton

A2

پوشیدن یا قرار دادن چیزی بر روی بدن، مانند لباس یا اکسسوری.

To dress oneself with clothing or accessories.

example
معنی(example):

شما باید هنگامی که هوا سرد است، یک ژاکت بپوشید.

مثال:

You need to put on a jacket when it's cold.

معنی(example):

او عینکش را به خاطر خواندن نوشته‌های کوچک گذاشت.

مثال:

She put on her glasses to read the small print.

معنی فارسی کلمه puton

: معنی puton به فارسی

پوشیدن یا قرار دادن چیزی بر روی بدن، مانند لباس یا اکسسوری.