معنی فارسی putrescence

B1

فساد، فرایند یا حالت تجزیه شدن با تولید بوی نامطبوع.

The process or state of undergoing putrefaction.

example
معنی(example):

فساد میوه‌ها پس از چند روز مشهود بود.

مثال:

The putrescence of the fruits was evident after a few days.

معنی(example):

فساد بوی زننده‌ای در آشپزخانه ایجاد کرد.

مثال:

The putrescence produced a foul smell in the kitchen.

معنی فارسی کلمه putrescence

: معنی putrescence به فارسی

فساد، فرایند یا حالت تجزیه شدن با تولید بوی نامطبوع.