معنی فارسی putrescent
B2پوتسنت به حالتی اشاره دارد که در آن ماده آلی در حال فاسد شدن است.
In a state of decay or decomposition; beginning to rot.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Becoming putrid; putrefying.
example
معنی(example):
بوی پوتسنت از سطل زباله غیرقابل تحمل بود.
مثال:
The putrescent smell from the waste bin was unbearable.
معنی(example):
پوشش گیاهی پوتسنت میتواند نشاندهنده عدم زهکشی مناسب در منطقه باشد.
مثال:
Putrescent vegetation can indicate poor drainage in the area.
معنی فارسی کلمه putrescent
:
پوتسنت به حالتی اشاره دارد که در آن ماده آلی در حال فاسد شدن است.