معنی فارسی puzzleation
B1وضعیتی که در آن فردی به حل معما یا مسئلهای مشغول است و لذت و سرگرمی حاصل از آن را تجربه میکند.
The state of engaging in or enjoying puzzles and problem-solving.
- NOUN
example
معنی(example):
او در حل معمای پیچیده پازلیشن را یافت.
مثال:
He found puzzleation in solving the complex riddle.
معنی(example):
پازلیشن او در حین کار بر روی بازی چالشبرانگیز افزایش یافت.
مثال:
Her puzzleation increased as she worked through the challenging game.
معنی فارسی کلمه puzzleation
:
وضعیتی که در آن فردی به حل معما یا مسئلهای مشغول است و لذت و سرگرمی حاصل از آن را تجربه میکند.