معنی فارسی puzzleheadedness

B1

وضعیت گیج بودن یا عدم قابلیت فهم درست الأمور.

The state of being confused or bewildered.

example
معنی(example):

گیجی او باعث شد که پیگیری مکالمه دشوار باشد.

مثال:

Her puzzleheadedness made it hard to follow the conversation.

معنی(example):

گیجی او در طول امتحان منجر به نتایج ضعیف شد.

مثال:

His puzzleheadedness during the test led to poor results.

معنی فارسی کلمه puzzleheadedness

: معنی puzzleheadedness به فارسی

وضعیت گیج بودن یا عدم قابلیت فهم درست الأمور.