معنی فارسی pw
B1تکنیکها و استراتژیهایی که در بازاریابی و فروش به کار میرود.
Short for performance work; methods aimed at increasing output.
- noun
noun
معنی(noun):
Short for password.
example
معنی(example):
او به خاطر تکنیکهای pw خود در بازاریابی شناخته شده است.
مثال:
He is known for his pw techniques in marketing.
معنی(example):
استراتژی pw فروش آنها را به طرز قابل توجهی بهبود بخشید.
مثال:
The pw strategy improved their sales significantly.
معنی فارسی کلمه pw
:
تکنیکها و استراتژیهایی که در بازاریابی و فروش به کار میرود.