معنی فارسی pyramidically
B1بهصورت هرم، به روشی اشاره دارد که در آن اشیاء به شکل هرم مرتب شدهاند.
In a manner that resembles or is shaped like a pyramid.
- ADVERB
example
معنی(example):
برجها بهصورت هرمیک چیده شده بودند تا چشمانداز زیبایی ایجاد کنند.
مثال:
The towers were arranged pyramidically to create a stunning view.
معنی(example):
آنها جعبهها را بهصورت هرمیک چیدند تا فضا صرفهجویی کنند.
مثال:
They stacked the boxes pyramidically to save space.
معنی فارسی کلمه pyramidically
:
بهصورت هرم، به روشی اشاره دارد که در آن اشیاء به شکل هرم مرتب شدهاند.