معنی فارسی pyrotechnian
B1پیروتکنیک مرتبط با تکنیکهای ایجاد آتشبازی است.
Related to the techniques of creating fireworks.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نمایشهای آتشبازی در جشنواره فوقالعاده بودند.
مثال:
The pyrotechnian displays at the festival were stunning.
معنی(example):
او تکنیکهای آتشبازی را برای پروژه هنریاش یاد گرفت.
مثال:
She studied pyrotechnian techniques for her art project.
معنی فارسی کلمه pyrotechnian
:
پیروتکنیک مرتبط با تکنیکهای ایجاد آتشبازی است.