معنی فارسی pythic
B2صفتی که به چیزهایی مربوط میشود که با اوراکل و پیشگوییهای باستانی در ارتباط است.
Relating to the oracle, particularly in reference to prophecy and wisdom.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جو پیتییک معبد الهامبخش بسیاری از هنرمندان بود.
مثال:
The pythic atmosphere of the temple inspired many artists.
معنی(example):
کیفیتهای پیتییک معمولاً با دانش باستانی مرتبط هستند.
مثال:
Pythic qualities are often associated with ancient wisdom.
معنی فارسی کلمه pythic
:
صفتی که به چیزهایی مربوط میشود که با اوراکل و پیشگوییهای باستانی در ارتباط است.